بازی و سرگرمی این وبلاگ هر هفته مطلب جدیدی داره. |
||||||||||||||||
اول یه توضیح بدم: من یه مهر داشتم که روش اسم خودم بود از 2 سال پیشم نگهش داشته بودم! _______ امروز رفته بودم مدرسه زنگ تفریح دوم که از حیاط برگشتم دیدم مهدوی (بغل دستیم که مهر رو بهش امانت داده بودم) زود گفت کمالی (خوب چیه؟ منو با فامیلی صدا میزنن) کیفتو! دیدم کیفم روش هزار مهر احمد رضا کمالی خورده :( داد زدم: مهدوی چرا این کارو کردی؟ گفت به جون مامانم من نکردم! بعد یادم افتاد یه لحظه دادش به زارع (جلوییم) که جلوییم مهررو زد به دفتر خودش! تا زارع از زنگ تفریح اومد گفتم زارع تو این کارو کردی؟ گفت نه به خدا! بعد گفتم یکی از شما دوتا بودید یا میگید کی بوده یا همتونو خط خطی میکنم! بعد چند دقیقه که آقا اومد مهدوی کتاب منو باز کرد گفت :هـــــــــی گفتم چی شده؟ نگاه کردم دیدم تو هر کتاب و دفتر من یکی مهر زده تو هر صفحه 1 عدد! :( دیگه اونقد عصبانی شدم گفتم مهدی معلوم شد که تو کردی چون آدم که الکی نمیاد کتاب کسی رو باز کنه بگه هی! گفت:به خدا من نکردم! خلاصه هی بهش سر کلاس میگفتم میدونم باهات چیکار کنم! آخر سر گفت: (( بزار من راستشو بگم! ولی باید قول بدی بهشون نگی من بهت گفتم!)) منم قول دادم! هـــــــــــــی حدس بزنید چه کسایی اون کارارو کرده بودن؟ کاوه: پشت سریم! دشمنم که هر روز با هم میجنگیم! البته بیش تر اوقات با هم دوستیم! منوچ (منوچهری): یکی از دوستای خوبم که من خیلی دوستش داشتم! منم که دیگه میخواستم از عصبانیت بمیرم مهدوی گفت: تو رفتی پایین منو این دوتا و چند نفر دیگه موندیم و ... منم میخواستم طوری وانمود کنم که من نمیدونم اونا اون کارو کردن! برای همین تصمیم گرفتم دیگه باهاشون قهر کنم و بهشون لاش* ندم! بعد زنگ که خورد یه خط کنده رو کیف منوچ انداختم و تو شلوغیای راه پله با خودکارم چند تا خط کوچیک رو روپوش کارو انداختم! وقتیم رسیدم خونه منوچو تو فیس بوک بلاک کردم و بهش گفتم خیلی بی شرف و گستاخی! لغت نامه: لاش:تو مدرسه ی ما به گگرفتن قسمتی از ساندویچ یا ... لاش میگویند! آخرین مطالب پيوندها ابتدا ما را با عنوان بازی و سرگرمی لینک کنید سپس لینک خود را ثبت کنید!
|